می دانید آقا! زیر سقفِ بلندبالای رمضان، بهشت جای دیگری نیست جز خانه ی شما... جز نمازهای جماعتی که در حرم طلایتان برگزار می شود... جز چشم هایی که در قبله هشتم به حال خودشان هستند و نیستند...
می دانید آقاجان! زائرانی که این روزها پا می گذارند به صحن تان، چقدر خوشبختند! وقتی قرآن هایشان را بر رحل می گشایند و "توحید" و "بقره" را آنچنان تلاوت می کنند که نگاهی به آسمان و نگاهی به آستانِ مِهر شما دوخته اند.
وقتی می آیند و در ماه میهمانی، پاک و منزه سلام می دهند و زیرِ سایه امنِ زیارت، تسلّی می گیرند. با دانه به دانه صلوات هایی که دوست داشتن شان را طلایی تر می سازد. با اوجی که زیباترین رنگ ها و صداها و تصاویر را در خود دارد.
آنانی که در ماه العفو و تغیّر، بومِ تیره قلب شان را تا خانه دوستی شما می آورند و دخیل می بندند. می آورند و تا می شود، زنگار می سابند و شریک عیش و شادی لحظات می گردند.
اصلاً ناگفته پیداست که بهار در بهارستان زمین که سُکنی بگیرد؛ دیگر چه نورِعلی نوری می شود! پیداست که بهارِ قرآن و رمضان و مشهد، جمع بهاران عالم است...
آقاجان! چقدر سعادتمندند این زائرانی که رمضان، به سرایتان دعوت می شوند! در ماه غفران و رستگاری! در فصلی که شوریدگان با نشانِ کاغذی زیر آیات نور به پیش می روند تا با کلمات وحی درآمیخته گردند!
تا در سرایِ رضا و رمضان به عشق نائل شوند و برای روزگارشان برکت بردارند از عرشِ برین و تا می توانند روز و شب هایشان را هزاران رکعت سجده کنند...
نظر شما